به جهان می ماند این دلم

جا مانده است چیزی، جایی که هیچگاه دیگر هیچ چیز جایش را پر نخواهد کرد

به جهان می ماند این دلم

جا مانده است چیزی، جایی که هیچگاه دیگر هیچ چیز جایش را پر نخواهد کرد

هیچ وقت یاد نگرفتم از خودم بگم برای دیگری... 

هیچ وقت فرصت این بهم داده نشد تا از دغدغه هام بدون هیچ سانسوری حرف بزنم... 

خواستم خودم یاد بگیرم اما انگار نمیشه...هر کسی همون جور که عادت کرده با دیگران حرف میزنه! 

من بلد نیستم از خودم بگم...از نگرانی هام...دلتنگیهام. 

ولی خب هرکسی یه جور دیگه...مبارزه کافیه!!!! 

به عادتم ادامه میدم...اینجوری راحت ترم!  

 

 

 

 

دقت کن ...خیلی حرف داره باهات

چی بگم؟

یا خیلی ساده ام یا خیلی خنگ یا زیادی خوش قلب!!!  

البته خودم فکر می کنم خنگ باشم.......میگن دنیا پر گرگه...تو این دورو زمونه کسی به کسی خوبی نمی کنه...همه فقط به فکر خودشونند.... 

اما منه هالو فکر می کردم ادما زیادی بدبین شدند... هنوزم ادم خوش قلب و دلسوز وجود داره!!!! 

ولی الان فهمیدم بقیه زیاد بیراهم نمیگند... 

من دوست ندارم کسی به خاطر من دلش بشکنه....یا به خاطرمن به دردسر و سختی بیفته 

حتی اگه شده به خودم سخت می گیرم تا بقیه راحت باشن.......  

ولی جواب هیچکدوم ازینا رو ندیدم!!نمونش همین تابستون امسال سخت ترین وبدترین توهینا رو بهم کردند...بد ترین حرفا رو بهم زدن... من حتی نتونستم یک کلمه حرف بزنم.فقط گریه کردم و لرزیدم!!از اون همه بدجنسیشون به خودم لرزیدم...  

اینم از امروز وقتی فهمیدم همکلاسیم ............! 

اخرین کلاس یکی از درسا رو نرفتم.فرداش به یکی از دخترا گفتم اگه میشه جزوشو بیاره ازش کپی بگیرم.با کلی منت بعد چند روز تکرار کردن برام اورد...کلی هم غر زد که خراب نشه و فلان...ازش چند بار پرسیدم که همینا بود، گفت اره!!! 

اونوقت امروز یعنی یه روز قبل امتحانم فهمیدم که جلسه اخر کل سوالایی که تو امتحان میادو استاد گفته و بچه ها نوشتن.ولی اون با اون همه منتی که روم گذاشت واسه چند صفحه جزوه! به روی مبارکشم نیاورد!!!! (نمی دونی چقدر ناز کرد تا جزوشو داد...کل اون روزمو خراب کرد) 

 

پ.ن :امروز مثل خیلی از روزای دیگه یاد تابستون افتادم... ولی با شدت بیشتر 

اشکال از منه میدونم  ولی من همینم! 

پ.ن:راستی من یه دلسوز واقعی میشناختم که اگه بود اینقدر تنها نبودم...شاید اگه اون روز تابستون پیشم بود من اونقدر نمی لرزیدم !! 

پ.ن:ببین چه جوری یه چیز بی اهمیت اینقدر افسردم کرد................................

مرا چه می شود؟

پس چرا امتحانا تموم نمیشه ............................ 

  

خب خسته شدم!!!!!!!! 

 

پ.ن:فقط دو روز دیگه امتحان دارم اما پنج تا امتحان در این دو روز نهفتست.........وحشتناکه!!!!!!!!!!!!!!!! 

پ.ن:یه نتیجه گیری علمی:فرجه ها جهت درس خواندن میباشد نه استراحت کردن!!

عکس هایی از زنده یاد حسین پناهی+زندگی نامه و وصیت نامه جالب آن مرحوم 

 

 

 

 http://www.iranax.ir/uploaded/pcaab7626ba327fe17dae8cb4233ebf3a2_hpgoor.jpg 

 

وصیت نامه عجیب زنده یاد حسین پناهی 

قبر مرا نیم متر کمتر عمیق کنید تا پنجاه سانت به خدا نزدیکتر باشم. 

بعد از مرگم، انگشت‌های مرا به رایگان در اختیار اداره انگشت‌نگاری قرار دهید. 

به پزشک قانونی بگویید روح مرا کالبدشکافی کند، من به آن مشکوکم! 

ورثه حق دارند با طلبکاران من کتک ‌کاری کنند. 

عبور هرگونه کابل برق، تلفن، لوله آب یا گاز از داخل گور اینجانب کیدا ممنوع است. 

بر قبر من پنجره بگذارید تا هنگام دلتنگی، گورستان را تماشا کنم. 

کارت شناسایی مرا لای کفنم بگذارید، شاید آنجا هم نیاز باشد! 

مواظب باشید به تابوت من آگهی تبلیغاتی نچسبانند. 

روی تابوت و کفن من بنویسید: این عاقبت کسی است که زگهواره تا گور دانش بجست. 

دوست ندارم مردم قبرم را لگدمال کنند. در چمنزار خاکم کنید! 

کسانی که زیر تابوت مرا می‌گیرند، باید هم قد باشند. 

شماره تلفن گورستان و شماره قبر مرا به طلبکاران ندهید. 

گواهینامه رانندگیم را به یک آدم مستحق بدهید، ثواب دارد. 

در مجلس ختم من گاز اشک‌آور پخش کنید تا همه به گریه بیفتند. 

از اینکه نمی‌توانم در مجلس ختم خودم حضوریابم قبلا پوزش می طلبم

روحش شاد

 

خورشید جاودانه می درخشد در مدار خویش
ماییم که پا جای پای خود می نهیم و غروب می کنیم
هر پسین
این روشنای خاطر آشوب در افق های تاریک دوردست
نگاه ساده فریب کیست که همراه با زمین
مرا به طلوعی دوباره می کشاند ؟
ای راز
ای رمز
ای همه روزهای عمر مرا اولین و آخرین

  

پ.ن:بازم  همون ساده ی دوشت داشتنی.....خیلی از شعراشو دوست دارم ولی اگه اینجا بیارم همه احساساتم لو میره!!!