من از کدام جهت رو به نیستی رفتم؟
کجا تمام شدم از عبور نیلوفر
کجا شکفتن دل اخرین نفس را زد
چراغ در کف من بود
چگونه روشنی راه را نفهمیدم
چگونه دور شده ام از قرابت دریا
چقدر باور باران مرا نباریده است
چقدر وسعت یک خانه کوچکم کرده است
چگونه هیچ نگفتم
چگونه تن دادم
چگونه باخته ام ارغوان اینه را
چقدر خالی ام از امتداد زیبایی
چقدر فاصله سنگین است
چقدر پشت دلم خالیست
و رد پای من از سمت باغ پیدا نیست
پ.ن:(و چقدر عمو خسرو اینا رو زیبا ادا می کنه)
شاید موجی از نفرین این بیچاره آدم بود که در چشمان کور آسمان ریخت ... شاید هم باران تند و مبهمی از بی تابی بود ... شاید هم ...
سلام خانم . حال شما؟ عزیز یه کامنت تو وبلاگ قبلیت برات گذاشتم؟
راستی من از کدام جهت رو به نیستی رفتم؟
عالی بود.آدرس جدیدو جایگزین کردم
مرســـــــی