به جهان می ماند این دلم

جا مانده است چیزی، جایی که هیچگاه دیگر هیچ چیز جایش را پر نخواهد کرد

به جهان می ماند این دلم

جا مانده است چیزی، جایی که هیچگاه دیگر هیچ چیز جایش را پر نخواهد کرد

نداشتن ها!

نداشتن ها همیشه تو زندگی ادمو رنج میده...............

فرقی نمیکنه این نداشته ها چیه،مهم اینه که نیستند......

مهم اینه گاه وبیگاه فکرت میره به سمتشون...

مهم اینه که بازگو کردن نداشته هات برای دیگران سخته... دیگرانی که دوسشون داری اما مطمئن نیستی که به حرفات دل بدند...!  

اما تا کی میخوای به ندارم هات ادامه بدی؟! 

 

دست بکش از این در جا زدن ها...

ذهنتو ازاد کن................ 

 

زندگیت رو با جورچین داشته هات بساز...

قرار نیست تا همیشه منتظر قطعه های گم شده بمونی....شاید اونا فقط حاشیه پازل رو می ساختند و بس...!

یادت باشه تیکه های اسمون پازلت هنوز گم نشده

کاملش کن.......منتظره!

دوست دارم با لحظه ها زندگی کنم...

لحظه ای که میشینم و زل می زنم به کاکتوسم رو دوست دارم...........

لحظه ای رو که هوا خوبه ولب پنجره می ایستم و اسمونو تماشا می کنم دوست دارم....

لحظه ای که باد می کوبه تو صورتم..............

لحظه ای که به عشقبازی نگهبون خوابگاه با گلهای حیاط غبطه میخورم...........

لحظه ای که تو اتوبوس یه بچه واسه مامانش بلبل زبونی می کنه..............

لحظه ای که زل می زنم تو چشای ادمایی که دوسشون دارم و حس می کنم اونام دوسم دارند.....

شاید لحظه های خوب زندگیم عادی به نظر برسند ولی واسه من بزرگ و پر ارزشند...

اول خبرا...

خب! چون پست قبلیم با تبریک بود،با تبریک شروع می کنم.

تبریک میگم به هم اتاقی عزیزم،امیدوارم سال های سال خوب وخوش در کنار همسرت زندگی کنی.

دوم تبریک میگم به تعداد زیادی از اقوام و اشنایان که ازدواج کردند ونامزد کردند وشیرینی خوردن واینا...!

(سال 90قربونش برم تا حالا که همش از این خبرا بوده،حداقل واسه دوروبریهای ما!)

سوم تیریک میگم به برادرمو وخانومش به خاطر دنیا اومدن دخمل حتما خوشگلشون(بنده به دلایل امنیتی هنوز موفق به دیدن روی ماه این کوچولو نشده ام،دیگه اینجوریه دیگه!)

از خودم هم چیزی نمیگم چون خبری ازش ندارم؟!!!

راستی این قافله عمر عجب می گذرد!

دو سه روزیه که 21ساله شدم...نمیدونم چی باید بگم...!(از دوستای خوبم به خاطر شب قشنگ و به یاد موندنی که واسم رقم زدند وهدیه های خوشگلشون ممنونم...سپاس...بوس ویروسی!)

این سرما خوردگی و کسالت بهاری هم که بدجور یقه ما رو چسبیده،ول نمیکنه!

همین............

بهار

باز کن پنجره ها را که نسیم 

روز میلاد اقاقی ها را جشن می گیرد 

وبهار 

روی هر شاخه کنار هر برگ 

شمع روشن کرده است 

... 

حالیا معجزه باران را باور کن 

و سخاوت را در چشم چمنزار ببین 

و محبت را در روح نسیم 

 

باز کن پنجره ها را 

و بهاران را 

 باور کن  

                                                        *فریدون مشیری* 

پ.ن:سال نو مبارک!  

       امیدوارم بهترین اتفاق ها تو زندگی براتون بیفته. 

       امیدوارم امسال همش بخندین وشاد شاد باشید. 

      ای کاش ایران به سمت خوبی ها و پیشرفت گام برداره.... 

      ای کاش ابادی و ازادی ایران رو تجربه کنیم.... 

      

از خود نوشت:از سال تحویل تا امروز کلا مهمون و مهمون بازی بود. 

                   دو تا مرغ عشق به جمعمون اضافه شد...چقدر هم پر سر و صدان! 

                  سال تحویل من بودم و بابام.... 

                  به شرکت نفتیه گفتیم نه...تو کلش نرفت ..دوباره اومدند!!! 

                بازم سال نود مبارک...اغاز دهه نود مبارک...مبارک ...مبارک!