به جهان می ماند این دلم

جا مانده است چیزی، جایی که هیچگاه دیگر هیچ چیز جایش را پر نخواهد کرد

به جهان می ماند این دلم

جا مانده است چیزی، جایی که هیچگاه دیگر هیچ چیز جایش را پر نخواهد کرد

خورشید جاودانه می درخشد در مدار خویش
ماییم که پا جای پای خود می نهیم و غروب می کنیم
هر پسین
این روشنای خاطر آشوب در افق های تاریک دوردست
نگاه ساده فریب کیست که همراه با زمین
مرا به طلوعی دوباره می کشاند ؟
ای راز
ای رمز
ای همه روزهای عمر مرا اولین و آخرین

  

پ.ن:بازم  همون ساده ی دوشت داشتنی.....خیلی از شعراشو دوست دارم ولی اگه اینجا بیارم همه احساساتم لو میره!!! 

نظرات 2 + ارسال نظر
مریم پنج‌شنبه 30 دی 1389 ساعت 21:48

از منوچهر اتشی بود؟

اخه عسلکم جان بابا اگه دقت کنی اول این شعر ،رو سنگ قبر حسین پناهی نوشته!!!!

مریم چهارشنبه 13 بهمن 1389 ساعت 22:31

حالا نگو همه فهمیدن سوتی دادم

تو عشق منی!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد