به جهان می ماند این دلم

جا مانده است چیزی، جایی که هیچگاه دیگر هیچ چیز جایش را پر نخواهد کرد

به جهان می ماند این دلم

جا مانده است چیزی، جایی که هیچگاه دیگر هیچ چیز جایش را پر نخواهد کرد

...

صدای اب می اید 

 مگر در نهر تنهایی چه می شویند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

لبم خواب رفته

یکی کمکم کنه تا بنویسم..

چرا فقط دنیام تو ذهنم جاریه نه لبام؟ 

 

                                   

ارومم وقتی پیششم...........

                                                 

...

بهار سبز، در آشوب خشکسالی بود
شکوفه‌دارترین باغ این حوالی بود
رسید مثل نسیمی صمیم و پر برکت
شبیه مزرعه‌های عظیم شالی بود
چنان شهاب شکفت و چنان سکوت شکست
به ذهن مرده‌ی شب برق ارتجالی بود
شبیه زمزمه‌ی غیب، واقعیت داشت
ولی پرنده‌ترین هدهد خیالی بود
به باغ خواب تو مردم بهار آوردند
در آن حضور پر از مهر، جات خالی بود
همان بهار که این باغ را دگرگون کرد
شروع ابر و سرانجام خشکسالی بود

...

مردن چیست برهنه ایستادن در باد و آب شدن در آفتاب  
و نفس نکشیدن 
 آزاد کردن نفس از جزر و مد بیقرار... چنان که بالا برود و بگسترد 
 وبی هیچ مانعی خدا را بجوید