بلاخره کارام تموم شد،باورم نمیشه من تونسته باشم این همه کار رو تو سه چهار روز انجام داده باشم!!!!!!!!!!!
اخه من عادت دارم کارام رو تا دقیقه نود عقب بندازم،اما این دفه خیلی با خودم حال کردم.
ای کاش این حول حالنا گریبانمون رو بگیره و این عادت(گشادی و دیقه نودی) از سرم بیفته!
اقای شرکت نفتی رو هم فرستادیم رفت خونشون، اخه تصمیم داشت سالها همونجا زندگی کنه!!
اگه نمیفرستادمش اونوقت جواب این همه طرفدار رو که یه روز هم طاقت دوریمو ندارند ،چی میدادم؟
ولی یه خورده خصوصیات مثبتش ته دلمو سوزوند...!(انصافا بچه خوبی بود خدا واسه زنش نگهش داره!)
بگذریم...
حالا با این ارائه هام چه کنم؟مطلب از کجا بیارم؟
راستی این موزیک وبلاگم همینجوری اتفاقی شد!ولی دوسش دارم.
واسه تبریکات صمیمانه و عاشقانه سال نو و نوروز باستانی بازم باس بیام... پس نمیرم تا سال دیگه!
خسته نباشی!
خب حالا کِی بیام واسه نینای نای؟؟؟
مرسی
من میگم پروندم...تو میگی نینای نای؟
تو فعلا یه چند سال واسه خودت نینای نای کن تا خبرت کنم...البته ممکنه پیر شی سعی کن تا اون موقع خوب بمونی تا کمر داشته باشی قر بدی...وای که چقدم قر میدی!
هی رد کن ببینم به کجا میرسی
رد کردم دوباره اومد!!
توام مثل من چقدر راحت رد میکنی...
بیا داستانمو بخون تا به روزگارم دچار نشی...
راحت نبود!
اما وقتی پای منطقم در میون باشه،احساسم رو میزارم کنار!