گاهی اوقات به خودم میام می بینم ساعتهاست که دارم کار میکنم
وتو این مدت هیچ حرفی نزدم وتو یه دنیای دیگه ای غرق بودم!!
کارم شده جواب دادن به سوالای اطرافیان... که چی شد تصمیمتو گرفتی؟
دفتر خاطرات چند سال پیشمو که ورق میزدم یادم اومد چقدر سرخوش بودم!
شاید اون موقع این مساله برام انقدر حاد نشده بود...
گاهی اوقات فکر می کنم من همه چیزو گنده میکنم...واقعا اینطوریه؟
عروس شدن من واسه بقیه انگار قطعی شده!!!
نمیدونم این فکر بقیه بهم انرژی مثبت میده یا منفی؟
به هرحال دنیای این روزای من چه تو فکرم چه تو ظاهر خونمون خیلی شلوغ پلوغ شده!
یعنی کسی تو این دنیا " هم سر" و هم سودای من هست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نامزدى بیشتر چیزا رو مشخص میکنه.
خوب باشى .
هنوز به اونجاها نرسیدم...اول کار دارم ریپ میزنم!
همیشه یادت باشه:
لطف خدا بیشتر از اون چیزیه که میبینی. پس هیچ وقت نگران نباش.
شاد زی بانو
مرسی بانو....یادم میمونه!